در دو مقاله قبلی توضیحاتی درباره استفاده از مکانیکهای خلاقانه در بازیهای رایانهای دادیم و با توجه به این موضوع به معرفی چند نمونه بازی پرداختیم.
در ادامه این مقالات چند نمونه بازی دیگر را که در دل گیمپلی خود به روایت بصری نیز توجه ویژهای داشتند، معرفی میکنیم.
Braid – برگرداندن زمان به عقب
بازی Braid در سال ۲۰۰۸ میلادی، در ژانر سکوبازی معمایی دوبعدی منتشر شد. این بازی توسط شرکت مستقل Number None تولید شده است. گیم پلی بازی را، چپ و راست رفتن و پرش و دکمه تعامل با محیط (برای رفتن داخل درها و فعال کردن کلیدها و اهرمها) تشکیل میدهد و صد البته کلیدی که هویت و شاکله اصلی بازی را تشکیل خواهد داد. کلید برگرداندن زمان! در بازی فرصت خواهیم داشت با سرعتهای مختلف زمان را به عقب برگردانیم و این بازی با زمان نه تنها در معماها و گیم پلی بازی، بلکه در فلسفه و داستان بازی هم وجود داشته و تماماً آن را تحت تاثیر خود قرار داده است.
«تیم» مردی است که در جستجوی یک شاهزاده خانم به سر میبرد، که توسط یک هیولای وحشتناک و شرور ربوده شده است. او امیدوار است با پیدا کردن پرنسس گمشده دوباره (همچون بارهای قبل) با او آشتی کند. با پیشروی در داستان اطلاعات بیشتری از داستان به دست خواهد آمد و بازیکن خواهد توانست به سرنخهای بیشتری دست پیدا کند. در این بین موضوعات مهم و فلسفیای شامل آمرزش، تمایل عاشق به معشوق و ناامیدی به شدت مورد بررسی قرار میگیرند و بینشی در مورد آنها به نمایش در میآید که میتواند برای بسیاری از بازیکنان تازگی داشته باشد. روایت دیگر بازی هم طوری در پایان بازی نشان داده خواهد شد که در هیچ جای دیگری مشاهده نکردهاید و شما را مات و مبهوت خواهد کرد.[1]
Superhot – اجرای گیم پلی بازی وابسته به حرکت بازیکن
این بازی در سال 2016 در سبک تیراندازی اول شخص، توسط تیم Superhot ساخته و منتشر شده است.
زمانی دشمنان حرکت میکنند که شما هم حرکت کنید – دشمنان را باید بشکنید – و معلوم نیست دشمنان از کجا میآیند.
داستان بازی بسیار جذاب و در عین حال پیچیده است. شما در اصل در نقش یک بازیکن هستید که به انجام یک بازی در حالت واقعیت مجازی از روی سرور یک شرکت سری میپردازید.
مکانیکهای بنیادین بازی Superhot در ابتدا همانند هر «تیراندازی اول شخص» دیگری هستند. زاویه دوربین اول شخص است، شما یک اسلحه به دست میگیرید، و پس از هدفگیری، به سمت دشمنان خود شلیک میکنید. اما نکتهای که وجود دارد، این است که «زمان» در دنیای Superhot به شکل متفاوتی کار میکند! به این صورت که تنها وقتی که شخصیت اصلی را به حرکت درآورید، زمان با سرعت معمولِ دنیای واقعی طی میشود! اما وقتی که میایستید و تکان نمیخورید، زمان بسیار آهسته حرکت میکند. حتی زمانی که دوربین را هم میچرخانید، زمان تقریباً ثابت است و با همان سرعت بسیار آهستهای طی میشود.
چنین مکانیک سادهای، تجربهی نهایی Superhot را به طرز شگفتانگیزی دگرگون کرده و آن را به یکی از خلاقانهترین آثار سبک «تیراندازی اول شخص» در چند سال اخیر تبدیل کرده است. هدفگیری و شلیک به سمت دشمنان، درست مثل فیلمهای اکشن و مهیج است و به خوبی حس و حال تیراندازی در صحنههای آهسته را القا میکند. شما بدون حرکت میایستید تا زمان آهسته شود، هدفگیری میکنید، به سمت دشمنان خود شلیک میکنید، و سپس حرکت میکنید تا تیرها سریعتر با دشمنانتان برخورد کنند!
شخصیت اصلی بازی، همانند آن دشمنان قرمز رنگ، تنها با یک تیر میمیرد. بنابراین شما همواره باید به اطراف خود با دقت نگاه کنید که چه تعداد دشمن در اطراف شما هستند، ابتدا کدام یک را از پای درآورید، سپس به کدام سمت حرکت کنید که در معرض شلیک دشمنان قرار نگیرید، چند تیر در اسلحهی خود دارید، وقتی تیرهایتان تمام شدند، باید کدام قسمت از اتاق باشید تا زودتر بتوانید یک اسلحهی جدید بدست آورید، و صدها سوال دیگر که مدام باید از خود بپرسید تا بتوانید مراحل Superhot را با موفقیت پشت سر بگذارید![2]
Monument Valley 2 – انتقال احساسات از طریق مکانیک بدون دیالوگ
دره بنای یادبود ۲ یک بازی ویدئویی مستقل معمایی است که توسط Ustwo Games در سال 2017 توسعه یافته و منتشر گردیدهاست.
بازی حول محور دو شخصیت مادری به نامRo و دخترش پیش میرود که وارد یک ماجراجویی میشوند. هدف هدایت «رو» و فرزندش از طریق مسیرهای پر پیچ و خم است. روبرو شدن با حقیقت زندگی و اینکه هربچهای باید راه خود را پیدا کند، با مشکلات روبرو شده و مستقل باشد، محوریت اصلی این بازی است.
روایت داستان بیشتر از متن، از طریق تصویرسازیهای محیطی صورت میگیرد. کمی که دقت کنید متوجه میشوید محیطهای بازی فقط خوشگل نیستند، بلکه همه با هدف روایت مسیری که این شخصیتها پشت سر میگذارند و جستجو در احساساتشان طراحی شدهاند. روایت داستان بازی در قالب سه قسمت اصلی جریان دارد. در ابتدای بازی شاهد حضور هر دو شخصیت در محیطهای فوقالعاده چشمنواز هستیم و کمکم با پیشروی در بازی گویا مادر در حال آموزش دادن به دختر خود بوده و سپس به لحظات جدایی نزدیک شده و در قسمت آخر، شاهد تنهایی مادر و تغییر حال و هوای بازی و دوباره رسیدن بههم هستیم.
در بخشی از بازی مادر از فرزند جدا میشود که بر خلاف دیگر بازیها که بعد از جدا شدن دو شخصیت فقط با یکی بازی را ادامه میدهیم، ولی در اینجا با آنکه از هم جدا هستند ولی میتوانیم با هر دو بازی میکنیم .
بازیکن میتواند روی صفحه ضربه بزند تا «رو» یا فرزندش را حرکت دهد (بسته به فصل) تغییراتی در معماری برای تکمیل پازل ایجاد میشود.
بازی به سه مرحلهی کلی دربارهی داستان این مادر و دختر تقسیم شده است. بخش اول تلاش مادر برای آموزش چم و خم زندگی به دخترش است، بخش دوم به ماجراهای جداگانهی آنها از یکدیگر اختصاص دارد و بخش سوم به دیدار دوبارهشان.
در این بازی بازیکن باید با حرکت دادن شخصیت در محیط بازی او را به مقصد برساند. در مسیر، اهرمها و سکوهای قابل تعامل و جابجایی وجود دارد که کلید حل معمای آن مرحله هستند. روایت در حین بازی پیش میرود. در میانه مراحل گوناگون بازی یک شخصیت روح مانند به مادر نکاتی را به مرور گوشزد میکند؛ از جمله اشاره به اینکه بالاخره دختر از جایی به بعد باید مستقل بار آید. داستان بازی بصورت بصری روایت میشود و خبری از گفتگو بین شخصیتها نیست و از طریق مکانیک و فضا و محیط بازی به انتقال احساسات میپردازد. مثلاً درست پس از جدایی مادر و دختر، فضای مراحل تنهایی مادر، تیره و تاریک میشود که نشان از دلتنگی مادر است و محیط مرحله دختر رنگارنگ است که نشاندهنده روحیه بازیگوشی و شاد دختر است.[3]
[1] گیمفا : نقد و بررسی بازی Braid
[2] اکسپو گیم : چرا Superhot یکی ازخلاقانهترین عناوین شوتر اول شخص است؟
[3] گیمفا : نقد و بررسی بازی Monument Valley 2